هنر تعیین حقالوکاله؛ راهنمای ارتباط مالی مؤثر میان وکیل و موکل
در مباحث گذشته به اينجا رسيديم كه پس از مطالعه ي دقيق پرونده ي مُراجع و متقاضيِ خدماتِ حقوقي و اعلام پذيرش از سويِ شما، فرمِ پذيرش موكل را در اختيارِ وي قرار داده و ايشان نيز آن را تكميل مينمايند.
پس ازاين مرحله، اقتصادي ترين و مهمترين كُنشِ ماليِ في مابينِ وكيل و موكل آغاز ميشود، يعني "تعيين حق الوكاله و نحوه ي پرداختِ آن".
اين مرحله ، ظريف ترين مقطع در چگونگيِ رابطه ي آينده ي وكيل و موكل باشد.به همين جهت، ذكر چند نكته ي كليدي و اِعمالِ آن ، ضروري است.
توجه داشته باشيم كه تقريباً هيچكدام از مواردِ ذيل الذكر، نسبت به بقيه، تَرتُبِ طولي ندارد، و همه ي آنها بايد در "عرض" يكديگر توسط وكيل ملحوظِ نظر قرار گيرد، و ظرافتِ كار نيز در همين است، اما ناگزير براي نگارشِ آنها به صورتِ طولي عمل ميشود:
-
اولاً ) شايد از اين جمله ي من متعجب شويد ، اما مهم است كه بدانيد ، موكل به هيچ عنوان نبايد اين تلقي را از رفتارِ شما داشته باشد كه، "حق الوكاله" علت العللِ پذيرش پرونده ي وي مي باشد.
ميدانيد چرا؟
زيرا آنچه او را به سمتِ ما هدايت كرده است، نيازِ او به چترِ حمايتى وكيل بوده و به لحاظِ رواني نميخواهد اين "حس" از ميان برود.
به دفعات افرادي به من مراجعه كرده و چنين عنوان داشته اند كه :" پيش از شما به وكلايِ ديگري هم مراجعه كرديم، اما ايشان فقط دنبالِ پول بودند."
ممكن است اين سوال در ذهنِ شما خطور كند كه : امروزه غالباً مهمترين انگيزه ي پذيرشِ پرونده ، اخذ حق الزحمه و حق الوكاله است، اين توصيه به چه كار مي آيد؟
در پاسخ عرض ميكنم كه شايد عمدتاً همين باشد كه شما ميگوييد، اما چه دليلي دارد كه اين حس به موكلِ شما هم منتقل شود؟ خداي ناكرده توصيه ي من به رفتارِ منافقانه نيست.
به تجربه دريافته ام كه اگر ميان وكيل و موكل و كاري كه وكيل عهده دارِ آن شده است، رابطه ي عاطفي ايجاد نشود، ناخودآگاه در مسيرِ راه مشكلاتِ عجيبي سر بر خواهد آورد، كه عبور از آنها بسيار مشكل است، اما بر عكس، اگر حسِ عاطفيِ مثبت حاكم گردد، بر فرضِ حدوثِ برخي موانع، گذر از آن به مراتب آسان تر صورت مي پذيرد، شايد بتوان علت اين امر را، انرژى خوبِ حاكم و جارى نسبت به موضوع دانست.
-
ثانياً ) نكته ي مهمِ ديگر ، تعيين ميزاان حق الوكاله و نحوه ي پرداختِ آن است.
پيش از اين عرف بود كه وكلا در دعاويِ حقوقي، ١٠ درصد از خواسته را حق الوكاله ي خود قرار ميدادند، و در دعاوي كيفري نيز يا حق الوكاله را به تناسبِ ميزان قرار وثيقه ي صادره و يا بر اساس ميزان مالِ موضوع جرم يا به ميزان زحمتي كه ميبايست تقبل نمايند تعيين ميكردند.
اما امروزه شرايط اقتصادي حاكم بر جامعه از يك سو، و كثرتِ وكلا از سويِ ديگر، موجب شده است كه وكلا شيوه هاي ديگري را براي اين مسأله اتخاذ نمايند.
با توجه به تجربياتِ چندين ساله ، به نظر ميرسد وكلا ميبايست حق الوكاله ي خود را ، نه بر مبنايِ ميزانِ خواسته، كه بر مبناي تخمينِ زحماتِ آتيِ خود و توانِ ماليِ موكل تعيين نمايند.
چرا كه مطمئن باشيد در يك دعوي ٢ ميليارد توماني، به ندرت موكلي حاضر به پرداخت ١٠ درصد از آن بشود، و عقلِ معاش حكم ميكند كه نگذاريم يك درآمدِ ماليِ صحيح، به سادگي و بر مبناي كم تجربگيِ ما، از دست برود.
لذا، توصيه ميكنم كه با هوشياري، ضمنِ برآوردِ توان ماليِ موكل، بر اساس زحمات احتمالي خود در جريانِ پرونده، حق الوكاله تعيين گردد.
اما در اينجا ذكرِ يك موضوع بسيار حائز اهميت است :
در تخمين و تعيين حق الوكاله ي خود، مى بايست بسيار با دقت و تفكر عمل نماييم، و "هرگز" مبلغي را به موكل نگوييم كه بعد از چانه زنيِ عرفيِ ايرانيان، مجبور شويم بخش عمده ي آن را تخفيف دهيم.
چرا كه اگر چنين شود، اولين چيزي كه به ذهن موكل خطور ميكند آن است كه ما از ابتدا قصد "كَندن" از او را داشته ايم! و گرنه اگر حقِ ما آن ميزان بوده، چرا به ناگاه نيمي از آن را تخفيف داده ايم ؟ و اين يعني آغازِ بي اعتمادي.
-
ثالثاً) نكته ي بعدي، نحوه ي اخذ حق الوكاله است.
دوستان، همانگونه كه در بالا به هنرِ وكيل در القاء حس عاطفي به موكل تاكيد داشتم، در اينجا به اين نكته تاكيد ميكنم كه تا حدّ ممكن ، هيچگاه نبايد بدونِ اخذ قسمتي از حق الوكاله، كاري را آغاز نماييم.متاسفانه بايد به اين حقيقتِ جاري در ميانِ جامعه اعتراف كنم كه، موكليني كه بدونِ پرداختِ وجه، كارشان آغاز ميشود، خود را ارباب و ما را مستخدمِ خود فرض ميكنند..!
و اين يعني مذلّتِ شغلي!
اينكه ما بر اساس كارهايِ احتمالي ، در چند قسط ميخواهيم حق الوكاله ي خود را دريافت كنيم، ارتباط به نوع كار و تصميمِ وكيل دارد، اما هيچگاه نبايد دريافت قسطِ اول را فراموش كنيم، چرا كه گاه تنها دريافتي وكيل از يك پرونده ، همان قسط اول ميباشد!
در ادامه رعايتِ چند نكته ضروري است كه ان شاالله به عرض شما بزرگواران خواهد رسيد.