ممکن است که وکیل دادگستری با مراجعینی مواجه باشد که از او می خواهند در خصوص موضوعی که در خصوص آن با دیگری اختلاف دارند، شکایت کیفری مطرح کند و اصرار دارد که وکیل حتماً از طریق کیفری نسبت به احقاق حقوق متصوره وی اقدام نماید و در واقع برای وکیل، نوع دعوی قابل طرح را تجویز می کند مانند کاری که امروز مردم در مراجعه به مطب پزشکان انجام داده و از ایشان می خواهند که برای آنها چه نوع دارویی تجویز شود!!
از نظر حرفه ای وکیل دادگستری، تابع خواست و نظر موکل و مراجعه کننده خویش نیست تا بر مبنای حوائج وی مبادرت به قبول پرونده و طرح شکایت نماید.
بنابراین این وکیل دادگستری است که به عنوان متخصص امر، تشخیص می دهد که آیا موضوع ارجاعی از ناحیه مراجعه کننده، واجد جنبه کیفری هست یا خیر.!
اگر تشخیص وکیل این بود که موضوع مطروحه از ناحیه موکل فاقد وصف کیفری است، باید به صراحت به مراجعه کننده خویش اعلام کند که طرح شکایت کیفری هیچ نتیجه ای برای وی در برنخواهد داشت و باید از طریق دیگری مانند طرح دعوی حقوقی، پیگیر احقاق حقوق خویش باشد.
توصیه می شود که هیچگاه وکیل به خاطر دریافت حق الوکاله به تشخیص خود پشت نکند و به آلت دست موکل تبدیل نشود.
ممکن است مراجعه کننده به وکیل اعلام کند که فقط می خواهد که وکیل کاری کنید که یک احضاریه از دادسرا برای طرف وی برود و همین امر را وافی به مقصود اعلام نماید.
وکیل باید از پذیرفتن چنین امری خودداری کند؛ زیرا پذیرش چنین خواسته ای، بعداً و با خاتمه پرونده بواسطه صدور قرار منع تعقب یا حکم برائت طرف، برای وکیل دردسر ایجاد می کند و هم به شهرت وکالتی وی لطمه وارد می سازد.
به علاوه وکیل قادر به سازماندهی و مدیریت دفاع در چنین پرونده ای نیز نخواهد بود؛ زیرا وقتی که خود وکیل عقیده ای بر کیفری بودن موضوع ندارد لذا از نظر ذهنی نیز امکان تدارک دفاع مناسب را به وکالت از شاکی نخواهد داشت
آسیبهای پذیرش بیضابطه پرونده کیفری
پذیرش طرح شکایتی که فاقد وصف کیفری است، نه تنها موجب صدور قرار منع تعقیب یا برائت طرف مقابل خواهد شد، بلکه میتواند اعتبار وکالتی وکیل را در نزد دستگاه قضایی و سایر مراجع نیز تحتالشعاع قرار دهد. همچنین ناتوانی ذهنی وکیل در دفاع مؤثر از چنین پروندهای که خود به آن باور ندارد، در روند رسیدگی مؤثر خواهد بود.
نتیجهگیری
وکیل دادگستری باید نقش متخصص حقوقی را ایفا کند نه مجری خواستههای غیرحقوقی مراجعان. تشخیص درست، خودداری از ورود به دعاوی بیپایه، و دفاع از شأن حرفهای، لازمه حفظ اعتبار و کارآمدی در حرفه وکالت است. هیچ حقالوکالهای نباید جایگزین اصول حرفهای و اخلاقی وکیل شود.